...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

...

این دلنوشته ها و گاهخوانده ها یادآور روزگاریند که به جرم عهد نبسته ام چکه چکه می بارمشان

 

 

 روی آسمان ابرهای شنی را بو می کشم. 

سبزی کوه ها یادم هم نرود ،این O2 های  

چندش آور طعم لجن می دهند و آن 

آسفالت های پی در پی،فرو میروند تاشاید 

بر حیای نداشته ی زمین گل بکارند. 

روی آسمان برگ های خشکیده غلت زدن 

دارند که خش خش صدا دست از سر درختان 

کچل بردارد و کلاغ، یکی نبودِ دنیا را جار بزند. 

وقتی کهکشان معروف شیرش خشک بشود 

 تازه تازه تق میزنیم که صف ستاره ها روی  

یارمهربان برای چه بوده؟ 

روی آسمان زمین از همان پایین لنگ می اندازد 

که چرا بچه ها پا برهنه لی لی بازیشان می گیرد 

و سنگ روی سنگ بند نمیشود بدون موش،هرگز، 

در صیقلی ترین لحظه حتی...

این ، شهر من نیست

 

اینجا پنجره می سازیم،حفاظ می زنیم،پشه بند! 

می چسبانیم،حریر می آویزیم و بعد میبالیم که 

بـــــــله پنجره دارد دیوار خانه مان ! 

اینجا هرکس در پی بیرون کشیدن گلیم خودش است 

از برهنگی خیابان، جدول های یکی در میان کوچه 

دیگر رمقی برای سواری دادن به تنهایی مان ندارند.

                              این،شهرمن نیست 

میسپارم به روشن فکریتان سبسطه های این شهر بی منطق را!

در شهر من پنجره ها روزنه های سبز آشنایی اند  

و خورشید بی واسطه سرازیر میشود بر آبی نفس ها! 

... ولی اینجا

نمیدانم خروسخوان کدام سپیده را چشم بدوزم و تا   

گرگ و میش چه روزی سماق بمکم که صبح دولتم بدمد!! 

...من با طپش پنجره ها وضو گرفتم،در محضر گلی سرخ 

پیشانی سائیدم،و ساعت ها نوازش نور را در کاسه مس   

زل زدم،اما ... 

اما هنوز هم نمی دانم خانه دوست کجاست؟

                   

                       این شهر ، بی من ، مال شما ! 

۱۲+۱

 

Start

 ماشه را چکاندیم و شروع شد..صدای دهل از دور 

 خوش،آمد..راه خواندمان،،آتش کردیم خودمان را 

 و افتادیم توی جاده ی جدید با دست اندازهای نو.. 

Go on

 پیش رفتیم،رفتیم،رفتیم.. 

1`2`3`4`5`6`7`8`9`10`11`12`

And now

و حالا در پیچ سیزدهم(1+12) سوت  

میزنیم،شوت میکنیم با سبزه ای

 

  

شاید سیاه..!!

میخواهم غلاده ی صورتی رنگش را باز کنم،نفسی بکشد، 

آبی بخورد،برای عمر چند هفته اش وصیت کند و بعد...

بزن که روشن شی..یک گره،دو گره،...،1000 گره .. 

میخواهم سبزه ی امسال را با بافت آفریقایی! 

در روشنایی آب رها کنم.. 

The first tie

اولین گره به قصد پس زدن سال گذشته...

دومی، سومی،...،بی امان مشغول میشوم 

تار تارش را..دانه به دانه..سیاه،سبز،سفید،سیاه.. 

The last tie

آخرین گره به قصد ماندن و خوب ماندن برای 

 دیدن سال آینده...

آخرین،آخرین،...،فی امان ا..ّ.

امشب سبکبال برمیگردم به اتاق؛دیوار اتاق

         

            : یک آفریقایی از آینه نگاهم میکند.!!.